عکس ها...
گاهی عکس ها دعوت نامه ای می شوند
برای سفری خیالی به آرزوهایت ، نداشته هایت
به سرزمینی بین آنچه که هستی
و
آنچه که بودی …
به سرزمین سادگی...
بــہ نــام خـــღــدایے ڪـہ دغدغـه ے از دسـت دادنـشـو نـداریــم
گاهی عکس ها دعوت نامه ای می شوند
برای سفری خیالی به آرزوهایت ، نداشته هایت
به سرزمینی بین آنچه که هستی
و
آنچه که بودی …
به سرزمین سادگی...
☜ اعتــــــماد ☞
✸بـــــــــــــــــه✸
⇜ آدمهای دنـــــــــــــــیا
✘نکـــــــــن! ✘
♀ بــــــــــــــــــــــــ ـــعضیـــــــــا ♀ ➻ ➻
* * ╬ईह═ فقــــــط ═हई╬
خطْــــــــــــــــای
«دیــــــــــــــدن ❢
لــعــنــتبـــہ בنــیــایــے ڪــہ
آבґ هـــایــش از مــتــرســڪـ هــґ
بــے اפـــســـاس تـــرنــב . . . (!)
یه دوشِ آبِ گــــرم ...
یه لباسِ راحـــــت ...
یه چـــای تازه دم ...
یه موسیـــقی ملایــــم ...
به درک که خیـــلی از مشــــکلات حل نمیشه ...
گراهام بل لعنتی عزیز:
تلفنی که زنگ نمیخورد که نیازی به اختراع نداشت
حوصله ات سر رفته بود چسب قلب اختراع میکردی می چسباندیم روی ترک های قلب صاحب مرده مان و غصه ی تلفنی که اختراعش نکرده ای را نمیخوردیم
ساده بگویم گراهام بل عزیز
حال این روزهای مرا تو هم مقصری
بارالها ...
با چنین کارنامه سیاهی ؛
نه تحمل آتش و عذاب جهنم را داریم و نه عملی که ما را نجات دهد ...
" یا رب از ابر هدایت برسان بارانی ... * "
خوشبحال عروسک اویزان به اینه ماشین،
تمام پستی و بلندی زندگیش را فقط
میرقصد...!!!!!
من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل ها تنهاست ؟
بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست ، چه کسی تنها نیست ؟
همه از هم دورند ...
همه در جمع ولی تنهایند ...
من که در تردیدم ، تو چطور ؟
* سهراب سپهری *
گـــــاهی اوقات یــــاد بعضی ها
ناخودآگاه لبخنـــــدی روی لبانت مینشاند،
چقدر زیباست این لبخندهــــا
و چــــه دوست داشتنی اند این بعضی هــــا
ساعــــــــــــــــت زندگیــــــــــــــــت را
به افق آدمــــــــــــــــهای ارزان قیمــــــــــــــــت کوک نکن !!!
یا خواب مــــــــــــــــیمانی ...یا عقــــــــــــــــب....
بگذار دنیا مرا نادیده بگیرد، بگذار زمین و زمان بر سرم آوار شود..
دلم را بشکند و پایم را به زنجیر بکشد..
ولی باز این روزگار است که شکست خورده..
میگویند خواستن توانستن است...
من سهمم را از روزگار خواهم گرفت.
میگویند تنها کسی نمیتواند که ناامید است.
من ناامید نیستم...
باز هم میگویم : " من از سلاله ی درختانم و درختان ایستاده میمیرند
من به میدان زندگی پشت نمیکنم
هرگز...
من سهمم را از دنیا خواهم گرفت...
من معجزه میکنم؛
مگر نه اینکه خداوند معجزه را به برگزیدگانش ، به دستانشان جاری میکند ؟؟
مگر نه اینکه او مرا برگزیده برای این امتحان خطیر ؟؟
پرواز بدون بال معجزه است و من میخواهم معجزه کنم..
حتی اگر روزگار بخواهد مرا به زانو در آورد ، نخواهم گذاشت عجزم را ببیند..
پاهایم را قطع میکنم تا باز هم ایستاده باشم..
معجزه یعنی من
شک نکن
آسمان آبی آبیست ، مگر شک داری ؟
زندگی سهم کمی نیست ، مگر شک داری؟
در رگ زنده ی این هستی خواب آلوده
باور معجزه جاریست ، مگر شک داری؟؟
دربازی زندگی...
انسان در ابتدا گول خور است و در پایان گول زن...
به عبارت دیگر... او بره به دنیا می آید و روباه از دنیا میرود...
شعور اگه خریدنی بود
من حاظر بودم واسه بعضیا
از جیب خودم مایه بذارم...!!!