بــہ نــام خـــღــدایے ڪـہ دغدغـه ے از دسـت دادنـشـو نـداریــم
ببخشید جهنـــــم دربست؟ …
نگاه هایمان ” هــــرزه ”
آغوش هایمان ” هـــوس ”
قول هایمان ”بی اعتبار ”
حرفــــــ هایمان ” ناخالص ”
عشــــق هایمان ”پوشالی”
محبتـــــــ هایمان ” قلابی”
خوبی هایمان ” تظاهـــــر ”
دیدارهایمان ”تفاخـــــــر”
صورتها “پررنگــــــــ “
سیرتها “بیرنگــــــــ”
شعار بدون ”عمـل”
قضاوتـــ بدون ”عدل”
در کدام نقطه از انسانیتــــ ایستاده ایم!!!
جاده ی موفقیت سر راست نیست
پیچی وجود دارد به نام شکست
دور برگردانی به نام سردرگمی
سرعت گیر هایی به نام دوستان
چراغ قرمز هایی به نام دشمنان
چراغ احتیاط هایی به نام خانواده
تایر های پنچری خواهید داشت به نام شغل
اما اگر یدکی به نام عزم داشته باشید
موتوری به نام استقامت
و راننده ای به نام خدا
به جایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد.
نگران فردایت نباش!
ما اولین بار است بندگی می كنیم...
اما او قرن هاست، خدایی می كند...!!!
روزے مجنون از میان سجادہ مرد نمازگزارے عبور ڪرد .
مرد گفت: هے !
مگر نمے بینے ڪـہ با معشوق خود راز و نیاز میڪنم ؟
مجنون گفت: من ڪـہ عاشق لیلے هستم تو را ندیدم
تو ڪـہ عاشق خداے لیلے هستے چگونـہ مرا دیدے ؟!
چرا ما همیشه سر نماز خوابمون میاد؟
ولی تا ساعت سه شب برای دیدن یک فیلم بیداریم؟
چرا هر وقت می خواهیم قرآن بخونیم خیلی خسته ایم؟
اما برای خوندن کتابهای دیگه همیشه سرحالیم؟
چرا اینکه یک پیام در مورد خدا رو رد کنیم انقدر راحته؟
ولی پیام های بیهوده رو به راحتی انتقال می دیم؟
چرا تعداد کسانی که خدا رو عبادت می کنند هر روز کمتر و کمتر میشه؟
اما تعداد بار ها و کلوب ها رو به افزایشه؟ یعنی ارتباط با خداوند انقدر سخته !!!!!!؟؟؟
در موردش فکر کنید. این پیام رو به دوستانتون هم بفرستید.
99%شمااین پیام رونمیفرستید!!
خدافرمودند:اگرمن رادرمقابل دوستانتان ردكنید,,,
من هم شمارادرقیامت ردخواهم كرد!
این پیام ارزش فرستادن داره
,,,, شایدفقط یه نفر به فكر فرو رفت !!!!!!!
حکایت ما و خدا
یــه وقتــایــی هســت کــه بایــد لــم بــدی یــه گــوشــه
جــریــان زنــدگــیت رو فقــط مــرور کنــی
بعــدشــم بگــی :
بــه سلــامتــی خــودم کــه اینقــدر تحمــل دارم..
ﺍﮔــﺮ ﺍﻓـﺘـﺨـﺎﺭﺕ ﺩﻝ ﺷـﮑـﺴـﺘـﻦ ﺍﺳـﺖ!
ﺑـﻪ ﻋـﺰﯾـﺰﺍﻧـﺖ ﺑـﮕـﻮ ﺍﺳـﭙـﻨـﺪ ﺩﻭﺩ ﮐـﻨـﻨـﺪ ...
ﺍﯾـﻦ ﺑـﺎﺭ ﺍﻓـﺘـﺨـﺎﺭﮐـﻪ ﻧـﻪ ...
ﺣـﻤـﺎﺳـﻪ ﺁﻓـﺮﯾـﺪﯼ...!!!!
آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بـــــــــروی .. !!
پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باغ کسی میخواند:
که خدا هست،دگر غصه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
می شود باران ببارد؟
همین امشب!
قول می دهم فقط
قطره های پاکش را بغل کنم!
و بی هیچ اشکی
دستهایش را بگیرم
قول می دهم
فقط بویش را حس کنم!
اصلا اگر ببارد
فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم
قول می دهم برایش شعر نگویم
فقط... می شود؟
امشب.... ؟
خدایا
دلم به اندازه تمام روزهای بارانی تنگ است
این روزهـآ دلـــم اصـرآر دآرد فریـآد بـزنـــد ؛ امـآ ...
مـــن جلــوی دهـآنـش رآ می گیـرم ،
وقتـی می دآنـم کسی
تمـآیلی بــ ـه شنیـدن صـدآیـش نـدارد !!
این روزهـآ مـن ... خـدآی سکوتـــ شدهـ ام ؛
خفقـآن گرفتــ ه ام تــا آرامـش اهـآلـی دنیـا ،
خطـ خطــی نشــود !!!
بزرگ ڪہ مے شوے ،
غصـہ هایت زودتر از خوבت قـב مے کشنـב؛
دردهایت نیز... !
غاقل از آنڪہ
لبخنـ:)ــבھایت را
در آلبوґ ڪـ♥ـودڪـے ھایت جا گذاشتے!
از یــڪ جــــایــے بــﮧ بــعـــد. . .
حــال ِ آدمـها בیگـر خــوب نمے شـود
فــَقـــط بــَـرای جــلـــوگیـــــری از
بـُـروز ســوء تــَفـــاهـُـم
لـَبخـَنـــ:)ـב مے زنـنـــــב . . .
ایــــــــטּ روزهـــــــا . . .
نـبـضـم ڪـُـنـב مـﮯزنـב
قـلـبـم تـیـر مـیڪشـב
בارم صـداے خـُرد شـدטּ ِ
" احـسـاسـم " را
لا بـﮧ لاے چـرخ دنـده هـاﮮ ِ
زنـدگــــے مـیــشـنَـوم . . .
آرام بــــــاش رفیق !
هیچ گرسنــــہ اے باقــے نمے مانــב...
شکــــ نـבارم همین روزهـــا
همـہ سـیر مے شونـב از" زنـבگے"...
قلب ِ عزیز؛ لطفًا خفهـ شو و در همه کارها
دخالت نکن همان کهـ خون پمپاژ کنی کافیـسـت
اگـر هم خسته شـدی اجبــ ــاری نیسـت به کـار
هــر وقـتـــــ دلـتــــ خواســـتــــ دیگــر کـــار نکنـــــ
دیگـــــر با تــــــو کاری ندارم ...
خنده کن
گریــــــــــــه کن!
دوستــــــــــ داشته باش
متنفـــــــــــر شو !
فقط با مـــــــــن کاری نداشتـــه باش
منو وابستــــه نکن
دیگـــر خسته ام ... آره با خودتـم
مگـــه اسم تو دل نیست؟!!!
خدا شونه هامونو فقط واسه اینکه کوله بار غمهامون رو روش بذاریم نیافریده...
آفریده تا گاهی بندازیمش بالا و بگیم :
.....بی خیال...
دلمــ نهـ عشقــ میخواهد نهـ دروغـ هایـ قشنگـــ
نهـ ادعا هایـ بزرگـــ،نهـ بزرگـــ هایـ پر ادعا
دلمــ یکـــ فنجانــ قهوهـ داغـ میخواهد
و یکـــ دوستـــ کهـ فقط و فقط یکـــ دوســـــــتــــ باشد
و بشود با او حرفــــ زد...
بـﮧ سـرآغ مـטּ اگر مـے آیــے . . .
تنـد و آهستــﮧ چــﮧ فَــرقـے دآرد ... ؟؟
تــو بــﮧ هر جور دلت خوآست بیــآ . . .
جـنس تــنهـآیــے مـــטּ چـینـے نیــسـت . . .
کـﮧ ترک بــَردآرَد . . .
تـو فقـط زود بیـآ. . .
مثل کبریت کشیدن در باد
زندگی دشوار است
من خلاف جهت آب شنا کردن را
مثل یک معجزه باور دارم
آخرین دانه کبریتم را
می کشم در باد
هر چه باداباد !
یادم باشد حرفی نزنم به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم دل کسی بلرزد
خطی ننویسم آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست